نفاق در قرآن و منافق در جامعه اسلامی
۹.شوخی با قرآن و سنت
از نشانه های دیگر منافقان این است که به قرآن و سنت شوخی می کنند چنانچه قرآن می فرماید:«قُلْ أَبِاللّهِ وَآیاتِهِ وَرَسُولِهِ کنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ؛ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکمْ»[نساء/۶۵ و۶۶]. بگو: آیا به خدا و آیات او و پیغمبرش می توان بازی و شوخی کرد؟ ! (بگو: با چنین معذرتهای بیهوده) عذرخواهی نکنید. شما پس از ایمان آوردن، کافر شده اید. خداوند متعال این آیات را در مورد منافقانی نازل کرد که همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواندند و روزه می گرفتند و جهاد می کردند.ولی وقتی یکدیگر را می دیدند و با هم می نشستند یکی از آنان می گفت هیچ کس را ندیده ام که به اندازه ی این اصحاب در فکر سیر کردن شکم باشد و ترسو باشد و نیز می گفتند که آیا این پیامبر با این چند نفر پرخور و ترسو می خواهد جهاد کند. سرانجام خداوند متعال این منافقان را کافر به حساب اورد و انان را رسوا کرد.شوخی کردن به لباس و مسواک و ریش و شکل و شمایل مسلمانان از نشانه های منافق است و انسان را کافر می کند.
۱۰.قسم دروغ
خداوند متعال می فرماید:«اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً»[منافقون/۲] آنان سوگندهای(دروغین) خود را سپری(برای رهائی از گرفتار آمدن به دست عدالت، و پوشاندن چهره واقعی خویش) می گردانند،
اگر از منافقی چیزی درخواست کنی بلا فاصله سوگند می خورد و آسان ترین چیز نزد منافق سو گند خوردن به دروغ است. مثلا یکی را غیبت می کند و بعد آن شخص می فهمد که فلانی او را غیبت نموده است. به او می گوید چرا چنین گفته ای؟ او نیز می گوید بخدا چنین حرفی نزده ام. یا به دروغ می گوید به کسی که تو محبوبترین کس نزد من هستی ولی در واقع دروغ می گوید وسوگند را وسیله ی تبرئه ی خود می کند. پس از جمله نشانه های بارز یک منافق این است که از همه کس بیشتر قسم می خورد.
۱۱. بخشش مال، جهت رسیدن به اهداف خود
منافق مال می بخشد ولی از قلب دوست ندارد و یا اینکه خیر و حسنات دارد حتی مسجد می سازد ولی به خاطر شهرت است و درونا دوست ندارد ولی مسلمان وقتی که می بخشد وبخشش می کند شرح صدر پیدا می کند و شکر خدا می کند.
۱۲.سر به زیر کردن مسلمانان و کوچک شمردن آنان
از جمله نشانه های منافقان این است که مسبمانان را بی اهمیت در نظر بگیرد و هر وقت بحث کند می گوید که کافر از مسلمان بهتر و قوی تر است و با شوخی می گوید که آیا مسلمانان می توانند با آمریکا که دارای سلاح اتمی است جنگ کنند؟ و می گوید نمی توانند.
منافق می گوید که ما مسلمانان همیشه در هلاکت و ناخوشی به سر می بریم ولی نمی داند که خداوند متعال بندگان خود را پیروز می گرداند چنانچه می فرماید: «إِن ینصُرْکمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکمْ وَإِن یخْذُلْکمْ فَمَن ذَا الَّذِی ینصُرُکم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَی اللّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ»[ آل عمران/۱۶۰] اگر خداوند شما را یاری کند(همان گونه که در جنگ بدر یاری کرد) هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد، و اگر خوارتان گرداند(و دست از یاریتان بردارد، همان گونه که در جنگ احد چنین شد) کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس.
همچنین نمی دانند که تنها خداوند است که عزت می بخشد. از جمله علامات منافق این است که وقتی می بینند جوانان رو به جهاد می کنند می گوید به نظر من اینان به جهاد نمی روند یا اگر کسی را دیدند که برای محاضره می رود می گوید که باور نمی کند این محاضره سود داشته باشد و هیچ نفی در این محاضره نمی بینم. یا اینکه به رفقای خود می گوید برای این درس ها حضور پیدا نکنید چرا که همه ی اینها تکراری است و در خانه خود بمان و وقت خود را به خاطر چند مطلبی که در کتابها است هدر نده. تمامی اینها را از نشانه ی سر به زیر کردن و سبک شمردن مسلمانان به حساب می آورد.
۱۳.بزرگ قلمداد کردن واقعه کوچک
خداوند متعال می فرماید:«لَئِن لَّمْ ینتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لَا یجَاوِرُونَک فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً»[احزاب/۶۰] اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در مدینه(شایعات بی اساس و اخبار دروغین پخش می کنند و) باعث اضطراب(مؤمنان و تزلزل دین ایشان) می گردند، از کار خود دست نکشند، تو را بر ضدّ ایشان می شورانیم و بر آنان مسلّط می گردانیم، آن گاه جز مدّت اندکی در جوار تو در شهر مدینه، نمی مانند(و بلکه در پرتو شوکت اسلام از آنجا رانده می شوند).
از جمله علائم منافق این است که مورد کوچک را بزرگ می کند مثلا وقتی می شنود یک مجاهد شهید شده می گوید شنیدم که صد مجاهد کشته شد. و یا اگر بشنود که یک شخص عالم در مسأله ای دچار اشتباه شده آن را بسیار تکرار می کند و می گوید که خدا همگی ما را هدایت کند این عالمی که ما داریم اشتباهات بسیاری دارد.. یا وقتی که یک داعی سخنرانی می کند بدون اینکه هیچ منظور و مقصودی داشته باشد برایش منظور و مقصود پیدا می کنند و می گویند که دیدید فلان داعی چگونه مرا مورد تهمت قرار می دهد و چگونه به ما بی احترامی می کند.
۱۴.اشکال و شبه در قضا و قدر خداوند
خداوند متعال می فرماید:«الَّذِینَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا»[ آل عمران/۱۶۸] آنان کسانی هستند که نشستند و ( از جنگ کناره گیری کردند و نسبت ) به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت می کردند(و حرف ما را می شنیدند) کشته نمی شدند.
وقتی که مسلمانان به جنگ احد می رفتند منافقان می گفتند به جنگ نروید و با ما بمانید ولی مسلمانان رفتند و شهید شدند. منافقان در مجالس و محافل می گفتند که ما آنان را نصیحت کردیم و به آنان گفتیم که به جنگ نروند ولی آنان حرفهای ما را گوش نکردند، و اگر به حرفهای ما گوش می کردند کشته نمی شدند، به این خاطر منافقان از قدر خداوند رخنه می گرفتند و راضی به قدر خدا وند نیستند. و اگر به بلا و مصیبتی گرفتار شوند می گویند چطور شد و اگر چنین کاری می کردم چنین و چنان می شد. و مردم را لومه می کنند. ولی شخص مومن می گوید به خدا ایمان آورده ام و در برابر فرمانهای او گردن کچ می کنم چون مومن می داند که هر کاری برای او پیش بیاید از طرف خدا و قدر خداوندی است در نتیجه همیشه راضی به رضای خداوند است امام مسلم از صهیب روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:«عجبا لأمر المؤمن إن أمره کله خیر، إن أصابته سراء شکر، وإن أصابته ضراء صبر، وکان خیرا له، ولیس ذلک لأحد إلا للمؤمن» کار مسلمان شگفت اور است و تمامی کارهایش خیر است. اگر دچار خوشی و شادی شود خداوند را شکر گذار است پس برایش خیر است و اگر دچار بلا و ناخوشی شود صبر پیشه می کند باز برایش خیر است. چنین چیزی فقط برای انسان مومن است.
۱۵.از انسان های خوب به خوبی یاد نکردن
چنین صفتی همانند غیبت کردن است، خداوند متعال می فرماید: «سَلَقُوکم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیرِ»[احزاب/۱۹] زبانهای تند و تیز خود را بی ادبانه بر شما می گشایند(و مقامات شجاعت و یاری خویشتن را می ستایند، و پررویانه سهم هر چه بیشتر غنائم را ادّعاء می نمایند!) و برای گرفتن غنائم سخت حریص و آزمندند. منافق اگر از انسان صالح پشت کرد با زبانی تیز همانند شمشیر از او بحث می کند، و اگر از او در مورد انسانی صالح پرسیده شود می گوید: که خداوند ما و او را مورد عفو قرار دهد و این دعا را می کند ولی منظورش چیز دیگری است.
۱۶.تأخیر در نماز جماعت
از ابن مسعود روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم- فرموده: «وَمَا یتَخَلَّفُ عَنْهَا إِلَّا مُنَافِقٌ مَعْلُومُ النِّفَاقِ» رواه مسلم. کسی جز منافق معلوم و آشکار از نماز جماعت به جای نمی ماند. بنابراین اگر کسی کاری نداشت و در صحت و سلامتی کامل به سر می برد بدون عذر شرعی از نماز جماعت به جا ماند و صدای اذان را می شنید و به مسجد نمی رفت شهادت دهید که منافق است.
۱۷.شایعه کردن یک کار بد به نام کسی که کار خوب انجام می دهد
خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکن لاَّ یشْعُرُونَ»[بقره/۱۱ و۱۲] هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید. گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم. هان! ایشان بی گمان فسادکنندگان و تباهی پیشگانند ولیکن(به سبب غرور و فریب خوردگی خود به فسادشان) پی نمی برند.
از جمله مشخصات بارز این صفت این است که کسی را می بینی می خواهد مردم را به هم بزند و دو زبانی می کند و شهادتی دروغ می دهد اگر از او بپرسی که فلانی چرا چنین کاری می کنی مگر از خدا نمی ترسی فورا در جواب می گوید به خدا می خواهم اصلاح کنم ولی در دلش می خواهد فساد را منتشر کند.
۱۸.ظاهر و باطنش یکی نیست
خداوند متعال می فرماید: «إِذَا جَاءک الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»[منافقون/۱] هنگامی که منافقان نزد تو می آیند، سوگند می خورند و می گویند: ما گواهی می دهیم که تو حتماً فرستاده خدا هستی! – خداوند می داند که تو فرستاده خدا می باشی – ولی خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند(چرا که به سخنان خود ایمان ندارند). منافقان کسانی بودند که به ظاهر به پیامبر ایمان آورده بودند و به حق دندان می نهادند ولی باطنا راست نمی گردند به این خاطر خداوند آنان را برای مسلمانان معلوم ساخت. بنابراین اگر کسی ظاهر و باطنش یکی نباشد از صفات منافقان برخوردار است.
۱۹.ترس از اینکه مبادا برایشان چیزی رخ دهد(ترسو بودن)
خداوند متعال فرموده«یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ»[منافقون/۴] هر فریادی را بر ضدّ خود می پندارند و هر آوازی را به زیان خویش! چنین افرادی(منافقان) از این می ترسند که مبادا چیزی رخ دهد، مثلا اگر قیمت کالا سیر صعودی گرفت در مجالس و محافل می گویند که قیمت برنج و شکر و غیره چقدر گران شده است و چنین افرادی فقط غم شکمشان را دارند و دیگر به دین و دعوت و پیروزی اسلام و امر به معروف و نهی از منکر گوش فرا نمی دهند و اگر درجایی چیزی رخ دهد از هزار کیلومتی می ترسند و بدنشان از ترس به لرزه می افتد ولی مسلمان واقعی نفس و جان خود را به خدا فروخته و از پدید آمدن جنگ هیچ هراسی ندارد.
۲۰.عذر تراشی به دروغ
وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست با قوم بنی اصفرا جنگ کند در جنگ تبوک به جدی پسر قیس – که از بزرگان بنی سلمه بود- گفت همراه ما به جهاد بیا در جواب پیامبر گفت: من از فتنه ی زنان بنی اصفرا نسبت به خودم می ترسم. چنین عذر تراشی از نشانه های منافق است.(امروزه نیز چنین افرادی بسیارند وقتی به آنان می گویی گه چرا به مسجد نمی آیی؟ می گوید چون فلانی و فلانی در مسجدند و من می دانم که آنان اهل فسادند به این خاطر به مسجد نمی آیم و یا می گوید مسلمانی فقط به خواندن نماز نیست و …
۲۱. امر به منکر و نهی از معروف!
خداوند متعال می فرماید: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنکرِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»[توبه/۶۷] مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروه(و یک قماش) هستند. آنان همدیگر را به کار زشت فرا می خوانند و از کار خوب باز می دارند و(از بذل و بخشش در راه خیر) دست می کشند. خدا را فراموش کرده اند(و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است (و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). واقعاً منافقان فرمان ناپذیر(و سرکش و گناهکار) هستند.
این چنین افراد می خواهند که منکرات و زنا و بد رفتاری و بی حجابی در میان مردم انتشار یابد و آوازهای مذموم و ناپسند و مجلات زنان عریان و تریاک و هرویین در میان مردم پخش شود، و می خواهند خیر و خوبی و علم و دعوت کم شود، وقتی که گفته می شود خدا و پیامبر چنین فرموده اند می گوید خودمان می دانیم که دین چه می گوید و به اندازه ی خود از دین بلد هستیم و می دانیم.
نظرات شما عزیزان: